خوب ریاضی و وقت کافی برای فکر کردن هم دارن،
چند تا سوال میذارم تا کمی تفریح کنن.
1.رقم ها
اگر بخواهیم صفحات یک دفتر200 برگ را شماره گذاری کنیم،چند رقم برای شماره گذاری به کار می رود؟
برای شماره گذاری صفحات کتابی 2100 رقم به کار رفته است . این کتاب چند صفحه دارد ؟
3. مادر و پسر
سن یک مادر مقلوب سن پسرش است . یعنی دو رقم تشکیل دهنده ی سن آن ها یکی است و فقط جای یکان و دهگان آن ها عوض شده است . می دانیم مجموع این دو رقم برابر 10 است . یک سال دیگر سن مادر دو برابر سن فعلی پسرش می شود . سن هر یک از آن ها را تعیین کنید .
4. دو قلوها
حمید و وحید برادرهای دوقلو هستند. روزی حمید به وحید گفت اگر یکی از شکلایت هایت را به من بدهی تعداد شکلات های من 2 برابر شکلات های تو می شود . وحید در جوابش گفت : چرا تو یک شکلات به من نمی دهی تا تعداد شکلات های مان مساوی شود ؟! به نظر شما هر کدام چند شکلات دارند ؟
دکتر زتا دانشمندی است از اهالی "هیلکس" کهکشانی در بعد زمان - مکان خارج از کهکشان ما،روزی دکتر زتا به زمین آمد و مدتی را به گردش و جمع آوری اطلاعات درباره انسانها سپری نمود پیش از آنکه دکتر زتا زمین را ترک کند، داستان عجیب و وهم انگیزی گفت:
دکتر زتا: "هتل بی نهایت"هتلی عظیم در مرکز کهکشان ماست. این هتل تعدادی نامتناهی اتاق دارد که از میان سیاهچاله ای امتداد می یابد و به فضای سه بعدی می رسد. شماره اتاقها از ? شروع می شود و تا بی نهایت ادامه می یابد.
دکتر زتا: روزی وقتی تمام اتاقها پر بود، خلبان یک شی پرنده در سر راه خود به کهکشانی دیگر، وارد آنجا شد.با اینکه هیچ اتاقی خالی نبود، مدیر هتل اتاقی برای خلبان آماده کرد. او صرفا مسافران هر اتاق را به اتاقی که شماره اش یک واحد بیشتر از شماره اتاق خودشان بود، منتقل کرد. با این کار، اتاق شماره ? برای خلبان خالی شد.
دکتر زتا:روز بعد سرو کله ? زوج جوان که سرگرم گذراندن ماه عسل بودند پیدا شد. آیا هتل بی نهایت می توانست به آنها جا دهد؟ بلی. تنها کاری که مدیر کرد این بود که مسافران هر اتاق را به اتاقی که شماره اش ? واحد بیشترازشماره اتاق خودشان بود ، منتقل کرد. به این ترتیب اتاقهای ? تا ? برای این ? زوج خالی شد.
دکتر زتا: در تعطیلات پایان هفته عده ای نا متناهی از فروشندگان آدامس بادکنکی برای تشکیل مجمع عمومی به هتل آمدند.
به نظر شما این هتل چگونه می تواند به عده ای نا متناهی از افراد جا بدهد؟؟؟